شوهر دو روزه. پارت۷۵
پرتم کرد پایین...
نه! یه لحظه احساس سبکی کردم احساس کردم تموم شد...
لحظه هایی که با ا. ت سپری کردم از جلوی چشمام رد شد اما یهو...
توی هوا...
ثابت موندم!
به بالا نگاه کردم...
جونگکوک دستمو گرفته بود و من آویزون بودم به پل!
با خوشحالی داد زدم: جونگکوکک!!!
جونگکوک بهم چشمک زد: بیا بالا!
دستمو کشید بالا و بلاخره از اویزون موندم خلاص شدم.
روی پل نشستم و از جونگکوک تشکر کردم ولی یهو...
با صحنه ای مواجه شدم...
نصف اعضا در حال زدن مین هیوک بودن!
مین هیوک با سر و وضع خونی ناله کرد: ولم کنید گوه خوردم!
نامجون نیشخند زد: نه نه عمرا اگه بزارم در بری
وایییی فرشته نجاتتتن این اعضا🥹🥹🥹❤❤❤
بچه ها یه چیزی...
از کامنت هاتون خوندم که ا. ت رو دوست ندارید......نه؟
پس ا. ت بمیره!؟ از ا. ت بدتون میاد؟؟
نه! یه لحظه احساس سبکی کردم احساس کردم تموم شد...
لحظه هایی که با ا. ت سپری کردم از جلوی چشمام رد شد اما یهو...
توی هوا...
ثابت موندم!
به بالا نگاه کردم...
جونگکوک دستمو گرفته بود و من آویزون بودم به پل!
با خوشحالی داد زدم: جونگکوکک!!!
جونگکوک بهم چشمک زد: بیا بالا!
دستمو کشید بالا و بلاخره از اویزون موندم خلاص شدم.
روی پل نشستم و از جونگکوک تشکر کردم ولی یهو...
با صحنه ای مواجه شدم...
نصف اعضا در حال زدن مین هیوک بودن!
مین هیوک با سر و وضع خونی ناله کرد: ولم کنید گوه خوردم!
نامجون نیشخند زد: نه نه عمرا اگه بزارم در بری
وایییی فرشته نجاتتتن این اعضا🥹🥹🥹❤❤❤
بچه ها یه چیزی...
از کامنت هاتون خوندم که ا. ت رو دوست ندارید......نه؟
پس ا. ت بمیره!؟ از ا. ت بدتون میاد؟؟
- ۱۱.۹k
- ۱۰ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط